حمیدرضا نظری: صداي خنده بلند و سرشار از شادي يك جوان خوشبخت، نگاه عابران پياده رو یک خیابان خیس را به سوي خود فرا می خواند. اين جوان خطاط، سالهاست كه بیکار و دلتنگ و سرگردان است، اما تحت هيچ شرايطي خسته و نااميد نمي شود؛ او به خودش قول داده است كه هرگز از پا ننشيند و تا آخر عمر تلاش کند تا شايد روزي به ميمنت و مباركي داماد شود و به زندگي اش سر و ساماني بدهد!
جوان خطاط لاغر اندام و استخوانی ما، هنوز خط اصلي زندگي را نيافته و در جست و جوي كار، كف پاهايش خط خطي شده است، اما از فرط خوشبختي، همچنان با شادی و به شدت می خندد!...